چرا نوجوانان والدین خود را نادیده میگیرند؟

11 دلیل که چرا نوجوانان والدین خود را نادیده میگیرند
ایجاد رابطه سالم با فرزندان/ love magazine
ممکن است شاهد کودکان بالغی باشید که والدین خود را نادیده میگیرند. این بدان معناست که روابط والدین و فرزند ممکن است گاهی پیچیده شود. برخی از کودکان ممکن است با احساس عدم ارتباط با والدین خود بزرگ شوند. علاوه بر این بسیاری از عوامل جدی مانند شکاف بین نسلی، سوء استفاده، تعارضات خانوادگی و حالات روحی ناسالم ممکن است منجر به تیرگی روابط بین والدین و فرزندان شود. شناسایی و پرداختن موثر به این علل برای ایجاد پیوندهای سالم تر و قوی تر ضروری است. در این مقاله ما عمیقتر به این دلایل میپردازیم تا به بهبود رابطه بین کودکان بالغ و والدینشان کمک کنیم.

چرا کودکان بالغ والدین خود را نادیده میگیرند؟
1- سوء استفاده و غفلت:
کودکانی که مورد آزار و اذیت خانواده یا بستگان خود قرار گرفته اند، تمایل دارند از آنها جدا رشد کنند. آزار میتواند کلامی، روانی، جنسی یا فیزیکی باشد. تحقیقات می گوید که حتی بی توجهی نیز نوعی کودک آزاری است. بی توجهی والدین می تواند باعث شود کودک احساس انزوا کند.
تأثیر:
عواقب سوء استفاده و غفلت می تواند طولانی مدت باشد. اگر پدر و مادر هر دو در حال کار باشند و نیازهای فرزندان را نادیده بگیرند، ممکن است بین آنها و فرزندانشان شکاف ایجاد شود. در دسترس نبودن عاطفی شکل دیگری از غفلت است که می تواند باعث شود بچه ها از والدین خود احساس بیگانگی کنند. اگر کودکتان را مورد آزار و اذیت قرار داده اید یا از او غفلت کرده اید، او ممکن است نسبت به شما خشم، رنجش و تلخی را احساس کند.
کودک آزاری و بی توجهی می تواند منجر به مسائل روانی مانند افسردگی، اعتماد به نفس پایین و مشکل در حفظ روابط شود. کودک آزار دیده اغلب احساس انزوا، ترس و بی اعتمادی می کند. کودکان همچنین می توانند به دلیل سوء استفاده و بی توجهی دچار اختلالات دلبستگی شوند که مانع از توانایی آنها در ایجاد روابط سالم با همسالان، روابط اجتماعی و عاشقانه می شود. آنها همچنین با بزرگ شدن احتمال بیشتری برای ایجاد ویژگی های ضد اجتماعی دارند.
راه حل:
فعالانه به صحبت های فرزندان خود گوش دهید و احساسات آنها را بپذیرید. به تغییرات عاطفی آنها توجه کنید و با حرکات کوچک از عشق و مراقبت خود اطمینان حاصل کنید. اگر عصبانی هستند، سعی کنید بفهمید که چرا چنین احساسی دارند زیرا ممکن است به این دلیل باشد که اتفاقی با دوستان یا شاید اتفاقی در مدرسه افتاده است. با حوصله به موضوع آنها گوش دهید و به آنها اطمینان دهید که شما آنجا هستید و در این احساس در کنار آنها ایستاده اید.
فضایی برای ارتباط سالم با فرزندان خود ایجاد کنید. به جای توسل به سوء استفاده یا فریاد زدن، خود را با انتقاد سازنده و تقویت مثبت توانمند کنید. این رویکرد نه تنها به فرزندان شما کمک می کند تا اشتباهات خود را درک کنند بلکه شما را به عنوان یک والدین توانمند می کند و باعث می شود احساس موثرتری داشته باشید و شرایط را کنترل کنید.
انتظارات واقع بینانه ای برای فرزندان خود در نظر بگیرید و برای جشن گرفتن دستاوردهای کوچک آنها وقت بگذارید. به یاد داشته باشید خواسته های غیر واقعی می تواند منجر به شکست شود که می تواند باعث ناامیدی شود. بنابراین بیایید روی چیزهای مثبت تمرکز کنیم، به تلاش های آنها افتخار کنیم و دیدگاه مثبت را تشویق کنیم.
به نیازهای آنها فوراً رسیدگی کنید و به آنها اجازه دهید تا بدون ترس از قضاوت مسائل خود را در میان بگذارند. حس تعلق به فرزندان خود را تقویت کنید و آنها را با عشق و محبت صادقانه پرورش دهید.
توجه: به یاد داشته باشید مراقبت از خود نیز مهم است. وقتی به خوبی استراحت و از نظر عاطفی متعادل هستید می توانید والدین بهتری باشید.
2- تفاوت در نظرات:
تفاوت مداوم در نظرات و ارزش ها به دلیل شکاف بین نسلی ممکن است باعث شود که کودکان جدا از والدین خود رشد کنند و باعث اختلال در ارتباطات شود. نظرات سیاسی، حقوق جنسیتی، انتظارات شغلی و ارزشهای قدیمی، زمینههای مشترکی برای تفاوت در نظرات بین کودکان و والدین آنها هستند.
این نحوه ارتباط ما با تفاوت ها مهم است. ما می توانیم دیگران را بدون موافقت با دیدگاه آنها تأیید کنیم. زمانی که مقادیر همتراز نباشند ممکن است تعارض ایجاد شود. اگر فرزند شما معتقد است که نمی تواند علناً نظرات خود را با شما در میان بگذارد، این نشانه شکست ارتباطی است.
تأثیر:
وقتی والدین نظرات و دیدگاه های فرزندان خود را نادیده می گیرند، کودکان به طور کلی افکار خود را به اشتراک نمی گذارند. آنها به طور ناخواسته ارتباط باز را منع می کنند. این شکست ارتباطی می تواند باعث ایجاد مشکلات اعتماد و سوء تفاهم شود. وقتی مکالمه کاملا اجباری می شود، رابطه والدین و فرزند تیره می شود. کودکان ممکن است نگرش سرکش نسبت به والدین خود داشته باشند و رنجش را در خود ایجاد کنند. در بسیاری از موارد وقتی والدین برای نظرات فرزندان خود ارزش قائل نیستند، می تواند بر احساس ارزشمندی آنها تأثیر منفی بگذارد و آنها را به مبارزه با هویت خود سوق دهد.
راه حل:
والدین باید برای نظرات فرزندان خود ارزش قائل شوند زیرا آنها را قادر می سازد تا ارتباطات و روابط سالم را تقویت کنند. فرزندتان را تشویق کنید تا نظرات خود را آشکارا به اشتراک بگذارد، به سخنانش توجه کند و در مورد نظراتش کنجکاوی صادقانه نشان دهد. احساسات آنها را تأیید کنید و به نظرات آنها احترام بگذارید حتی اگر با آنها موافق نیستید. این رویکرد به تقویت درک متقابل و اعتماد کمک می کند.
برای یادگیری دیدگاه های جدید آماده باشید و شکاف نسلی را با همدلی بپذیرید. این درک و قدردانی شما از نسل جدید و اشتیاق شما را برای درک آنها آشکار می کند و باعث ایجاد یک رابطه همدلانه و هماهنگ تر می شود.
بر تفاوت ها تاکید نکنید. در عوض زمینه های مشترک را برجسته کنید و نزدیکی عاطفی را ایجاد کنید. همچنین به کودک خود انگیزه دهید تا شخصیت خود را کشف کند و قبل از تصمیم گیری از ذهن خود استفاده کند. این نه تنها ارزش و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد بلکه باعث می شود در سفر خودیابی خود احساس حمایت و پرورش کنند.
3- کنترل والدین:
کنترل یا زورگویی نسبت به فرزندان خود نوعی سوء استفاده و یک ویژگی مادر یا پدر سمی است.
تأثیر:
اگر کودک بیش از حد از جانب والدین خود احساس محدودیت کند، ممکن است از خانواده و خویشاوندان دور شود. آنها همیشه احساس صمیمیت می کنند و هرگز در اعمال خود اطمینان کسب نمی کنند. والدینی که آزادی و زندگی کلی فرزندان خود را کنترل می کنند مانع رشد و تجربه شخصی کودک می شوند.
مجبور کردن فرزندتان به ماندن در خانه زمانی که شما می خواهید یا کارهایی را انجام می دهد که به آنها علاقه ای ندارید، او را از شما دور می کند. کنترل مداوم می تواند آنها را به سمت پایین بودن عزت نفس سوق دهد و این بر توانایی تصمیم گیری آنها تأثیر منفی می گذارد. اگر کودکی تحت نظارت مداوم زندگی کند، دچار استرس و مشکلات شدید اضطراب می شود. این امر بلوغ عاطفی آنها را به تأخیر می اندازد زیرا آنها همیشه از اشتباه کردن می ترسند و شانس کشف چیزهای جدید را نمی گیرند.
راه حل:
به فرزندانتان فضای کافی بدهید تا با دوستان خوبشان معاشرت کنند، در فعالیت های فوق برنامه شرکت کنند و کارهایی را که دوست دارند انجام دهند. این امر استقلال آنها را تشویق می کند و به آنها امکان می دهد توانایی های خود را کشف کنند.
به جای اینکه همیشه به فرزندانتان آنچه را که باید انجام دهند موعظه کنید، توصیه ها و حمایت های ضروری را ارائه دهید. در مورد مزایا و عواقب چیزهای خاص با آنها صحبت کنید اما اجازه دهید تصمیم بگیرند که چه کاری می خواهند انجام دهند.
مرزهای سالمی را تعیین کنید و به شرایط احترام بگذارید تا از استقلال خود لذت ببرند. احترام به حریم خصوصی آنها بسیار مهم است زیرا اعتماد و تفاهم را تقویت می کند و باعث می شود احساس امنیت و احترام بیشتری داشته باشند.
فرزندتان را تشویق کنید تا خطرات سالمی را بپذیرد اما او را در مورد نتایج احتمالی آگاه کنید. این به ایجاد انعطاف پذیری و اعتماد به نفس آنها کمک می کند و به شما به عنوان والدین قدرت می دهد تا آنها را در چالش های زندگی راهنمایی کنید.
4- عدم پشتیبانی:
اگر والدین از چیزی که فرزندشان دوست دارد حمایت نکنند، ممکن است باعث ایجاد شکاف در رابطه شود و این رنجش اگر حل نشود ممکن است در طول سال ها افزایش یابد. برای والدین مهم است که از سرگرمی ها، علایق، رویاها و علایق فرزندانشان حمایت کنند. حتی اگر والدین با اشتیاق یا نظر فرزندان خود موافق نباشند، نشان دادن حمایت کمک زیادی به ایجاد یک رابطه قوی می کند.
اثر:
عدم حمایت می تواند امنیت و ارتباط عاطفی را از بین ببرد. حمایت از فرزندتان میتواند به تقویت یک رابطه عمیقتر کمک کند، مشروط بر اینکه علایق و سرگرمیها حول فعالیتهای ناامن نباشند. هنگامی که فقدان همدلی به دلیل تفاوت های اساسی در باورها ایجاد می شود، یافتن راه هایی برای حمایت از فرزندتان می تواند چالش برانگیز باشد. فقدان حمایت والدین می تواند عواقب جدی داشته باشد و باعث شود کودکان احساس بی مهری کنند.
این امر احساس ارزشمندی آنها را بدتر می کند و آنها را وادار می کند که به توانایی های خود شک کنند. کودکانی که مشتاق حمایت والدین هستند اما موفق به دریافت آن نمی شوند، مشکلات روانی شدیدی مانند اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند. همچنین توانایی آنها در ایجاد روابط معنادار با افراد دیگر و سطح اعتماد به نفس آنها را به شدت تضعیف می کند. کودکانی که از طرف والدین خود حمایت نمیشوند، نشانههایی از مهارتهای ارتباطی ضعیف و توانایی تصمیمگیری را نشان میدهند.
راه حل:
با وجود همه چیز عشق و حمایت بی قید و شرط را به فرزندتان نشان دهید و برای تقویت اعتماد به نفس آنها از جملات تاکیدی کلامی مانند “من به تو ایمان دارم” یا “تو می توانی انجامش دهی” استفاده کنید.
از انتخاب های آنها حمایت کنید و بهترین تشویق کننده آنها باشید. به جای تمرکز صرف بر موفقیت آنها، تلاش های آنها را جشن بگیرید. سعی کنید منابع لازم مانند لوازم هنری یا تجهیزات ورزشی را در اختیار آنها قرار دهید تا به آنها بگویید که در هر شرایطی در کنار آنها هستید.
هنگامی که احساس می کنند ضعیف هستند، حمایت عاطفی داشته باشید و در طول چالش ها به آنها انگیزه دهید تا به آنها کمک کنید از فاز منفی خارج شوند.

5- محیط ناامن:
قرار دادن فرزندتان در یک محیط ناامن ممکن است باعث ایجاد شکاف در رابطه شما با او شود. یک مثال از یک محیط ناامن بی ثباتی مسکونی است. اگر زیاد جابجا میشوید، ممکن است فرزندتان احساس کند ارتباط کمتری با خانه و والدین دارد. همچنین اگر یکی از والدین الکلی یا بدرفتار باشد، احتمال ارتباط فرزندان با آنها کمتر است.
به عنوان انسان ما به ثبات و ساختار نیاز داریم تا بدانیم که زندگی ما امنیت و قابلیت اطمینان را ارائه می دهد. این امر برای رشد کلی کودکان ضروری است.
سایر محیطهای ناامن عبارتند از: تغییر مداوم مراقبان فرزندانتان، نگه داشتن فرزندانتان با اقوام یا دوستانی که از نظر فیزیکی، کلامی یا جنسی مورد آزار جنسی قرار میگیرند یا مجبور کردن فرزندانتان به بازدید از مدارس یا پارکهایی که دائماً مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.
تأثیر:
محیط های ناامن می تواند ترس دائمی در کودکان ایجاد کند و آنها را به سمت ایجاد اضطراب سوق دهد. این می تواند آنها را از نظر احساسی بی ثبات کند و در ایجاد ارتباطات عاطفی با هرکسی با مشکل مواجه شوند. تأثیر محیط های ناامن بر ثبات عاطفی کودکان جای نگرانی است.
این محیط ها به کودکان اجازه رشد نمی دهد و آنها را مجبور می کند در پوسته خود بمانند. این امر توانایی ریسک پذیری آنها را ضعیف می کند و باعث می شود احساس ناتوانی کنند. در نهایت کودکانی که در محیطی ناامن بزرگ شدهاند نمیتوانند آزادانه با دیگران تعامل داشته باشند و از نظر اجتماعی ناجور و منزوی میشوند.
راه حل:
محیطی امن برای رشد و شکوفایی فرزندان خود و ایجاد الگوهای رفتاری سالم فراهم کنید. مراقب افرادی باشید که اجازه می دهید وارد خانه شوند. از فرزندان خود بپرسید که آیا از مهمانان خوششان می آید یا خیر؟
در صورت امکان تغییرات مکرر محل سکونت را به حداقل برسانید. وقتی این کار را کردید، با فرزندتان در مورد مزایای تغییر صحبت کنید. فرزندتان را تشویق کنید تا مشکلات خود را آشکارا در میان بگذارد و راهنمایی های ماهرانه ای در مورد نحوه برخورد با مشکلات ارائه دهید.
وقتی نوبت به مراقبان می رسد، والدین باید رویکردی فعالانه داشته باشند و افرادی را انتخاب کنند که قابل اعتماد، از نظر عاطفی پایدار و با تجربه باشند. این بسیار مهم است زیرا مستقیماً بر ایمنی و رفاه کودک تأثیر می گذارد. با اجتناب از قرار گرفتن در معرض افراد بالقوه مضر، والدین می توانند بیشتر در ایجاد محیطی امن برای فرزندان خود کمک کنند.
6- انتظارات خانواده:
برخی از خانواده ها از فرزندان خود انتظارات غیرواقعی دارند که این امر اغلب باعث فرسودگی و رنجش بچه ها می شود. به عنوان مثال اگر مادری پسرش را مجبور به انتخاب مسیر خاصی از زندگی یا شغلی کند که دوست ندارد، ممکن است او را از خود دور کند. این همچنین ممکن است منجر به یک رابطه سمی مادر و پسری شود. والدین ممکن است انتظار داشته باشند که کودک از دیدگاه های سیاسی، جنسیتی، مذهبی و فرهنگی آنها پیروی کند که ممکن است کودک با آن موافق نباشد.
تأثیر:
بار انتظارات می تواند بین کودک و والدینش شکاف ایجاد کند. به جای بحث در مورد اختلاف نظر و ابراز حمایت و محبت، اگر والدین آنها را کنار بگذارند، کودک را نسبت به آنها کینه توز می کند. ممکن است فرزند شما فکر کند که دیدگاه های شما قدیمی است و وادار کردن آنها به تسلیم شدن منجر به بیگانگی می شود.
علاوه بر این اگر دائماً آنها را تحت فشار قرار دهید تا ایدئولوژی های خود را بپذیرند، ممکن است فرزند شما با تشکیل هویت شخصی خود دچار مشکل شود. کودکان ممکن است قبل از انجام کاری که می خواهند دو بار فکر کنند و از ناامید شدن والدین خود در هر مرحله می ترسند. آنها ممکن است شروع به این باور کنند که شایسته نیستند و همیشه به دنبال تأیید خارجی هستند. در بدترین حالت ممکن است نتوانند به طرز فکر خلاق خود سوخت بیافزایند و هرگز فردیت خود را کشف نکنند.
راه حل:
بدانید که فرزند شما فردی با علایق و سرگرمی های متفاوت است. آنها را تشویق کنید که علایق خود را دنبال کنند و فعالیت های مختلف را کشف کنند. به جای آنها تصمیم نگیرید. در عوض به آنها اجازه دهید انتخاب های خود را انجام دهند و از آنها حمایت کنید. این می تواند اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد.
به آنها کمک کنید تا اهداف دست یافتنی تعیین کنند، نه اهداف غیرواقعی. از آنها در مسیر رسیدن به اهدافشان حمایت کنید و از تلاش هایشان تجلیل کنید. جایی برای شکست ایجاد کنید و به آنها بیاموزید که این فقط بخشی از زندگی است. آنها را وادار کنید که شکست را به عنوان درس عبرت بگیرند و کاستی های خود را بهبود بخشند.
7- مسائل مربوط به سلامت روان:
مسائل مربوط به سلامت روان اغلب می تواند کودکان را از والدین خود دور کند. اگر والدین مسائل ذهنی را درک نکنند یا نپذیرند، ارتباط کودکان با آنها دشوار می شود.
برخی از والدین مسیر “عشق سخت” را در پیش می گیرند و کودک را مجبور می کنند به جای کمک گرفتن از متخصصان، با مشکلات ذهنی خود به اشتباه برخورد کند. اگر کودکی در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گیرد، برخی از والدین ممکن است فکر کنند که برای «مرد بودن» باید این قلدری را پشت سر بگذارند.
تأثیر:
این امر ممکن است بر وضعیت روانی کودک و بر روابط والدین و فرزند تأثیر منفی بگذارد. ممکن است کودک شروع به کناره گیری از والدین کند که منجر به انزوای کامل می شود. اگر والدین مسائل روانی فرزند خود را نادیده بگیرند می تواند باعث ناراحتی شود و باعث شود فرزندان شما احساس عدم حمایت کنند.
برخی از کودکان می توانند نسبت به والدین خود خشم عمیقی داشته باشند، در حالی که برخی می توانند به خودآزاری متوسل شوند. هنگامی که والدین مشکلات سلامت روان را درک نمی کنند و راه حلی برای آنها پیدا نمی کنند، کودکان دچار مشکلات اعتماد می شوند. همچنین ممکن است بعداً در زندگی نتوانند به افراد دیگر اعتماد کنند.
راه حل:
خود را در مورد مسائل بهداشت روانی آموزش دهید و علائم را در فرزندتان شناسایی کنید. احساسات آنها را به رسمیت بشناسید و فضای باز برای بحث و گفتگو در مورد مشکلات آنها ایجاد کنید. آنها را برای نشان دادن طغیان احساسات خود شرمنده نکنید. در عوض برای تقویت اعتماد به آنها کمک و اطمینان خاطر ارائه کنید.
همچنین به دنبال کمک حرفه ای باشید که بتواند به مشکلات فرزندتان رسیدگی کند و راه حل هایی برای مدیریت مسائل پیشنهاد دهد. سعی کنید همیشه از نظر عاطفی در دسترس فرزندتان باشید تا اجازه دهید برای کمک نزد شما بیاید.
8- حوادث تروماتیک:
مشاهده وقایع آسیب زا مانند تجاوز جنسی، سوء استفاده یا والدین الکلی ممکن است باعث جدایی کودکان از خانواده شود.
تأثیر:
اگر کودک بخواهد تجربه آسیب زا خود را با والدین در میان بگذارد و آنها احساسات خود را باطل کنند یا از پذیرش خودداری کنند، باعث ایجاد شکاف بین آنها می شود. این می تواند تأثیر مخرب مادام العمری بر سلامت روانی، عاطفی، ذهنی و جسمی فرزند شما داشته باشد.
راه حل:
با تصدیق احساسات فرزندتان و اعتبار بخشیدن به احساسات او با جملاتی مانند «من شما را درک میکنم» یا «میتوانم احساس کنم چقدر برای شما سخت بوده است»، پایه و اساس رفاه عاطفی طولانیمدت او را میسازید. نشان دادن همدلی و تعامل فعال با فرزندتان برای اطمینان از حمایت شما، رفتار قدرتمندی است که پیوند شما را تقویت می کند و باعث می شود او احساس درک و امنیت کند.
آنها را تشویق کنید تا احساسات خود را آزادانه به اشتراک بگذارند و احساسات آسیب پذیر خود را برای تقویت ارتباط با دیگران آشکار کنند. اگر احساسات آنها را نادیده گرفته اید صادقانه برای بی تفاوتی گذشته خود عذرخواهی کنید و در طول روند بهبودی آنها حمایت مداوم نشان دهید و در صورت نیاز به فضا به تصمیمات آنها احترام بگذارید.
9- طلاق:
در بیشتر موارد زمانی که والدین طلاق می گیرند، هر دو والد به طور مساوی حضانت فرزند را بر عهده می گیرند مگر اینکه دادگاه خلاف آن را اعلام کند. با این حال اگر آنها حقوق و مسئولیت های والدین خود را جدی نگیرند ممکن است فرزندان از یکی یا هر دوی آنها جدا شوند.
تأثیر:
اگر فرزند یکی از والدین را دلیل طلاق بداند ممکن است والد دیگر را مقصر بداند که خانواده آنها را مختل کرده است. همچنین اگر یکی از والدین پس از طلاق مجدداً ازدواج کند، ممکن است در صورتی که شریک جدید را دوست نداشته باشد، باعث ایجاد رابطه بیگانه با فرزند شود.
این پویاییهای خانواده ممکن است بر سلامت روان کودک تأثیر بگذارد و مشکلاتی مانند تشدید اضطراب و افسردگی بالینی را ایجاد کند. کودکان همچنین ممکن است در آینده دچار مشکلات دلبستگی شوند. آنها نمی توانند پیوندهای معناداری ایجاد کنند زیرا در اعتماد به مردم شکست خواهند خورد. همچنین اگر روابط تیره ای با والدین ناتنی خود داشته باشند، می توانند بار رنجش و حسادت را در بر بگیرند.
راه حل:
فضای باز برای ارتباط با فرزندتان ایجاد کنید. دلایل جدایی خود را به وضوح برای فرزندان خود بیان کنید و به آنها اطمینان دهید که این امر بر عشق شما به آنها تأثیر نخواهد گذاشت. یکی از والدین نباید در مقابل کودک دیگری را سرزنش کند. انجام این کار حفظ ارتباط سالم با والدین را برای کودک دشوار می کند.
پس از طلاق نسبت به نیازهای کودک حساس باشید و به هر قیمتی شده راهنمایی عاطفی خود را ارائه دهید. به فرزندتان کمک کنید راه های سالمی برای طغیان های عاطفی پیدا کند. مکانیسم های مقابله را به آنها بیاموزید و آنها را تشویق کنید تا احساسات خود را برای یافتن راه حل بیان کنند. ارتباط خود را با شریک سابق خود حفظ کنید و در مورد راه های کمک به فرزندتان برای خروج از وضعیت ناپایدار صحبت کنید.
10- علاقه مندی به یک فرزند:
گاهی اوقات اگر والدین نسبت به یکی از کودکان علاقه نشان دهند، ممکن است کودک دیگر احساس کند که با رفتار ناعادلانه ای از سوی والدین خود رو به رو شده است. این ممکن است باعث شود کودک فکر کند که والدین فرزند دیگر را بر آنها ترجیح می دهند.
تأثیر:
هنگامی که والدین به طور مداوم در طول مشاجره در کنار یکی از کودکان قرار می گیرند، ممکن است دیگری نسبت به خواهر یا برادر خود و والدین خود احساس نارضایتی کند. این می تواند منجر به رشد مضر رقابت خواهر و برادر، حسادت و عصبانیت شدید شود. اگرچه ممکن است این طرفداری عمدی نباشد اما می تواند به طور قابل توجهی بر عزت نفس و رشد ذهنی کودک تأثیر بگذارد. کودک ممکن است احساس بیگانگی کند و برای اعتماد به دیگران در روابط آینده خود تلاش کند.
راه حل:
سوگیری های ناخودآگاهی که ممکن است بر رفتار شما تأثیر بگذارد را بشناسید و فعالانه برای کنترل طرفداری تلاش کنید. این خودآگاهی و تلاش به شما کمک می کند با هر دو کودک به طور مساوی رفتار کنید و پویایی خانواده هماهنگ تری را تقویت کنید.
اطمینان حاصل کنید که به طور جداگانه به هر دو کودک توجه کنید و هر دو را به طور مساوی ستایش کنید. از مقایسه فرزندان خود با یکدیگر بپرهیزید زیرا این کار باعث ایجاد احساس بی کفایتی می شود. در عوض از نقاط قوت منحصر به فرد هر کودک به عنوان مثال برای ایجاد انگیزه و تشویق رشد فردی آنها استفاده کنید.
11- خواسته های شغلی:
مشاغل سخت، حفظ رابطه نزدیک با والدین خود را برای بچه های بالغ چالش برانگیز می کند. آنها باید بیشتر وقت خود را به اهداف خود اختصاص دهند، که در این زندگی پرشتاب زمان و انرژی کمی برای پیگیری فعالانه مسائل خانوادگی باقی می گذارد. فاصله جغرافیایی این موضوع را تشدید می کند، جایی که والدین و فرزندانی که در ایالت ها و کشورهای مختلف زندگی می کنند نمی توانند در تعطیلات آخر هفته با یکدیگر ملاقات کنند و وقت بگذرانند.
اثر:
این امر باعث ایجاد فاصله عاطفی بین والدین و فرزندان می شود. آنها احساس نادیده گرفته شدن می کنند و احساس کم ارزشی در آنها ایجاد می شود. همچنین می تواند باعث استرس و مشکلات شدید اضطراب شود. اگر والدین برای کمک به کودکان برای مقابله با مشکلات حضور نداشته باشند، تنها می تواند ناراحتی عاطفی آنها را افزایش دهد و در بدترین حالت ممکن است کودک نسبت به والدین خود دچار کینه شود. آنها همچنین ممکن است احساس ناامنی عاطفی و عدم اطمینان کنند.
راه حل:
زمان صرف شده با فرزندان خود را در اولویت قرار دهید و در مورد احساسات آنها بحث های عمیقی انجام دهید. چک های منظم را در قالب مکالمات تلفی یا تماس های ویدیویی برنامه ریزی کنید. این به بچه ها این امکان را می دهد که بفهمند والدینشان برایشان ارزش قائل هستند. آنها مشتاقانه منتظر گفتگو خواهند بود.
برای زمان کار حد و مرزی تعیین کنید و وقت خانواده را جدی بگیرید. برخی از سنت ها یا آیین های خانوادگی را ترتیب دهید. این به کودک کمک می کند تا عمیقاً با والدین خود ارتباط برقرار کند. به آنها هدیه دهید تا به فرزندانتان احساس خاص بودن بدهید.

نشانه هایی که نشان می دهد فرزندتان شما را نادیده می گیرد
1- قطع ارتباط:
اگر فرزندتان به صورت حضوری یا بدون تماس با شما ارتباط برقرار نمی کند، می تواند نشانه ای از بیگانگی باشد. مهم نیست که چقدر سعی می کنید با فرزندتان ارتباط برقرار کنید اگر پاسخ ندهد، نشان می دهد که او با شما ارتباط ندارد. همچنین اگر فرزندتان ماهی یک بار با شما تماس می گیرد و به سختی چیزی برای گفتن یا اشتراک گذاری دارد، ممکن است مودبانه شما را نادیده بگیرد.
2- عدم علاقه به رویدادهای خانوادگی:
اگر فرزندتان از شرکت در فعالیت های خانوادگی امتناع کند، ممکن است سعی کند از شما دور بماند. این امر در دراز مدت باعث ایجاد شکاف بین فرزند شما و بستگان شما می شود.
3- ارتباط بیشتر فرزندتان با خویشاوندانتان:
اگر اطلاعات بیشتری درباره فرزندتان از یکی از بستگانتان دریافت می کنید تا اینکه کودک به شما بگوید، واضح است که آنها ممکن است شما را نادیده بگیرند. اگر فرزندتان در مورد دستاوردهای جدید یا رویدادهای بزرگ زندگیاش به شما چیزی نمیگوید، با شما ارتباط برقرار نمیکند.
4- امتناع از ملاقات:
فرزند شما ممکن است صریحا از ملاقات با شما امتناع کند یا ممکن است مدام بهانه ای برای ملاقات نکردن شما بیاورد. این نشانه واضحی است که آنها شما را نادیده می گیرند. آنها ممکن است برای ملاقات با اقوام، خواهر و برادر یا دوستان دیگر وقت بگذارند اما ملاقات با شما را مقرون به صرفه نمی دانند. حتی اگر آنها برای ملاقات شما بیایند، فقط برای یک دوره بسیار کوتاه است. ممکن است فرزند شما برای رابطه خود حد و مرزی تعیین کرده باشد اما به صورت شفاهی با شما ارتباط برقرار نکرده باشد.
برای بهبود رابطه خود با فرزندتان چه کاری می توانید انجام دهید؟
1- عذرخواهی کنید
اولین قدم عالی این است که پشیمانی را با فرزندتان پردازش کنید و از آنها عذرخواهی کنید. این به آنها این فرصت را می دهد تا رنجش های خود را نیز پردازش کنند. بیشتر اوقات والدین از عذرخواهی از فرزندان خودداری می کنند اما عذرخواهی میتواند کمک زیادی به بازسازی رابطه شما با فرزندتان کند. مهم است که عذرخواهی خود را با اقداماتی حمایت کنید. اگر فرزندتان فکر میکند که شما فقط حرف می زنید اما عمل نمیکنید، ممکن است وضعیت را بدتر کند.
2- به آنها گوش کنید
به جای اینکه فرزندتان را وادار کنید به نظرات شما گوش دهد، به نظرات او گوش دهید. شنونده خوب بودن چیزی فراتر از گوش دادن فعال است. وقتی صحبت می کنند حرفشان را قطع نکنید و آنها را با ذهنی باز بشنوید. با آنها در مورد چیزهایی که درک نمی کنید صحبت کنید و به پاسخ های آنها گوش دهید.
3- آنها را بپذیرید
برای کودک مهم است که بداند والدین او را همان طور که هستند می پذیرند. پس نسبت به فرزندان خود بیشتر پذیرا و حمایتگر باشید. سعی کنید افرادی را که فرزندتان دوست دارد و چیزهایی که به آنها علاقه دارد را بپذیرید.
4- به آنها احترام بگذارید
شما باید به نظرات فرزندتان احترام بگذارید تا احترام آنها را به دست آورید. فقط به این دلیل که آنها از شما کوچکتر هستند به این معنی نیست که باید به حرف شما گوش دهند و از اعتقادات شما پیروی کنند. دیدگاه شما در مورد احترام ممکن است با دیدگاه فرزندتان متفاوت باشد. همانطور که کودکان بزرگتر می شوند، توجه به انتخاب ها و سبک زندگی آنها نیز می تواند باعث احترام شود. به عنوان مثال اگر آنها شغلی متفاوت از انتظارات شما انتخاب کردند، فقط علاقه واقعی خود را ابراز کنید و برای درک بهتر آنها آماده باشید.
5- آنها را تحت فشار قرار ندهید
از تحت فشار گذاشتن فرزندتان برای انجام کارهایی که نمیخواهد دست بردارید. این شامل تحصیل، شغل و ازدواج است. آنها را هم مجبور نکنید که با شما صحبت کنند.
6- با یکدیگر گفتگو کنید
صحبت در مورد احساس رنجش مهم است، بنابراین سعی کنید با یکدیگر ارتباط باز داشته باشید. محیطی را ایجاد کنید که در آن فرزندتان احساس راحتی کند و افکار خود را بدون ترس از قضاوت به اشتراک بگذارد.
7- به دنبال کمک حرفه ای باشید
اگر مشکلات سلامت روانی دارید که باعث شکاف بین رابطه شما و کودکتان می شود، باید به دنبال کمک باشید. همچنین میتوانید به گروههای حمایتی ملحق شوید، جایی که صحبت کردن در مورد موقعیت ها، چالشها و احساسات میتواند به شما کمک کند تا از نظر ذهنی با آن کنار بیایید. اگر فرزند شما مشکلات روانی را تجربه می کند، سعی کنید متخصصی را پیدا کنید که بتواند وضعیت فرزندتان را برای شما توضیح دهد.
8- کمی به آنها آزادی دهید
فرزند شما اکنون زندگی خود را دارد و شما باید آنها را رها کنید. ورود اجباری به زندگی فرزندتان ممکن است به طور موقت مؤثر باشد اما اغلب شکاف را افزایش می دهد. با این حال اگر زمانی خواستند صحبت کنند یا به چیزی نیاز داشته باشند، به آنها اجازه دهید بدانند که شما آنجا هستید و اجازه دهید آنها صحبت کنند.
اگر فرزند شما همچنان به تعیین حد و مرزها ادامه می دهد و تصمیم می گیرد که شما را در زندگی خود محدود کند، از این فرصت برای کار روی خودتان استفاده کنید تا دیدگاهی در مورد الگوهای ناسالم خود پیدا کنید که ممکن است باعث ایجاد فشار در رابطه شده باشد.
از باج گیری عاطفی آنها و استفاده از کلمات و عبارات آزاردهنده خودداری کنید. این باعث ناراحتی عاطفی شما می شود. به یاد داشته باشید شما نمی توانید کنترل کنید که آنها با چه کسی باشند یا چگونه رفتار کنند.
کلام آخر
نوجوانانی که والدین خود را نادیده می گیرند به دلایل مختلفی این کار را انجام می دهند. اغلب به دلیل برخی انتظارات برآورده نشده، سوء استفاده یا بی توجهی است. همچنین می تواند به دلیل یک تجربه آسیب زا قبلی، عدم حمایت یا انتظارات غیر واقعی خانواده باشد. در موارد خاصی که همه چیز خوب است، سلامت روان کودک بر نحوه پیوند و ارتباط او با والدین تأثیر می گذارد. عدم ارتباط یا علاقه به رویدادهای خانوادگی ممکن است نشان دهنده این باشد که کودک علاقه ای به والدین خود ندارد.

ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان ایجاد رابطه سالم با فرزندان